سخنی با تحصیلکردگان و روشنفکران روستاهای درز وسایبان وحومه

ساخت وبلاگ

به نام ایزد منان

سخنی با تحصیلکردگان  و روشنفکران  روستاهای درز وسایبان وحومه :

 

راستی آیا  تاکنون از خود پرسیده اید که چرا هندوستان کوچک فارس  تبدیل  به بشاگرد استان فارس گردید؟؟

 

آیا  تاکنون از خود پرسیده اید که چرا ما به این اوضاع فلاکت بار دچار شده ایم؟؟

 

شاید عده ای مسئله ی  خشکسالی 10 الی 15 سال اخیر را علت اصلی این وضعیت غیرقابل تحمل  قلمداد کنند ،

بحران خشکسالی  برای تمام  مناطق و روستاهای همجوار مخصوصا در استان هرمزگان  مانند:

کهورستان ، فارغان ،طاشکوئیه  و بشاگرد  و خیلی جاههای دیگر با  همین شدت  وجود داشته  اما  تاثیر آنچنانی در متوقف کردن فعالیتهای کشاورزی و دامداری آن مناطق نداشته

 

وقتی  وضعیت کشاورزی  واقتصاد درخشان جلگه حاصلخیز و سرسبز درز و سایبان در

دهه  های1350الی1370

 که به قول پروفسور کوثر "هندوستان کوچک فارس بود" را

با اوضاع  اسفناک  وغیر قابل  تحمل  وعقب ماندگیهای فعلی مقایسه میکنیم  و

دنبال علل وعوامل این اوضاع اسفناک  و غیرقابل قبول فعلی میگردیم  به چند نکته میرسیم:

1-خشکسالی های متوالی

2-سوء مدیریت وعدم برنامه  و عدم تمایل ونبودن هیچ اراده ای از جانب مسئولین استان فارس وشهرستان لار در طول 34 سال گذشته

3- اختلاف و تفرقه و چنددستگی و بی تفاوتی ، بی خیالی ، بی مسئولیتی و بی امانتداری ما تحصیلکردگان آن منطقه

 

به قول حافظ شاعر همه ادوار واعصار وقلبها : آسمان بار امانت نتوانست کشید/ قرعه فال به نام من بیچاره زدند

ولی با کمال تاسف ما تحصیلکردگان منطقه درز وسایبان امانتدار ومسئولیت شناس خوبی نبوده واز امتحان امانتداری ومسئولیت شناسی سربلند بیرون نیامدیم .افسوس  ، افسوس  ،

افسوس که زادگاهمان را  به نماد بشاگرد استان فارس  و به گداخانه کمیته امداد  تبدیل کرده ایم  و سرمان را  کاملا زیر برف بی خیالی وبی تفاوتی  کرده وککمان هم نمی گذد

و در حقیقت ما تحصیلکردگان منطقه درز وسایبان وحومه  مصداق عینی

"آنچه پیش آید خوش آید/ ما که خندان میرویم "،هستیم

متاسفانه انسانها علیرغم اینکه  میدانند که همه بدبختیها ، شکستها ، ناکامیها وعقب مانگیهایشان  بخاطر تفرقه ، اختلاف ، چنددستگی ، خودخواهی ، منیت  است ،

بازهم  بر رفتن در جاده انحراف  چند دستگی اصرار وپافشاری میکنند ، اگر ما در این فرصت گرانبهای 34ساله  با اتحاد وهمدلی وهمفکری  به پیش میرفتیم و بر طبل بی حاصل  چند دستگی :

درزی وسایبانی ،رمیجانی ودرزی ،ترک وکوهکی ،  مرادی وبرخورداری نمی کوبیدیم ،

امروز در کوچه پس کوچه ها وبن بستهای  حسرت وپشیمانی وندامتکاری خویش گرفتار نشده بودیم .

 

از طرف دیگر،  وقتی که خبر شهر شدن دهکویه را شنیدم خوشحال شدم  ،خوشحال از اینکه روستایی مانند دهکویه به پشتیبانی قشر تحصیلکرده و روشنفکر آن به شهر تبدیل شد ،امیدوارم بزودی تبدیل به شهرستان گردد.

هم اکنون کار ما در مقطع فعلی خیلی سخت شده ولی غیر ممکن نیست

آیا بنظر شما باید بازهم با بی خیالی و بی تفاوتی گذشته ،  شاهد وناظر نابودی  یکی از بزرگترین قطبهای کشاورزی و دامداری  وحاصلخیزترین جلگه استان فارس باشیم ؟

نسل آینده در باره ما چگونه فکر و قضاوت خواهدکرد؟

به قول شاعر:

من اگر ما نشویم تنهایم / تو اگرما نشوی خویشتنی

 من اگر برخیزم ، تو اگر برخیزی ، همه بر می خیزند / من اگر بنشینم ، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟

بنابراین باید بدون هیچ شک وشبهه ای و بدون درنگ ، شروع کنیم.

 

اما از کجا باید آغاز کرد؟

و چگونه وچطور باید آغاز کرد؟

اینجاست که  فلسفه ظهور و ایجاد تاسیس کانون تحصیلکردگان و روشنفکران روستاهای درز وسایبان وحومه بسیارضروری  و واجب می باشد

           

                ادامه دارد ....

 

           روئین تن نامجو

....
ما را در سایت . دنبال می کنید

برچسب : "نامجو", نویسنده : نامجو das بازدید : 3097 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1392 ساعت: 19:12